علامت مخصوص من احترام بگذاريد!

نويسنده:سعيد بي نياز



ما در طول هر روز با هزار تا آدم ارتباط و رفتار ارتباطي داريم؛ از پول دادن به راننده تاکسي ارتباط به حساب مي آيد تا جرو بحثي که سر قيمت لباسي که تازه خريده ايم با بزرگترها مي کنيم. واقعاً خيلي سخت است که همه اين رفتارهاي ريز و درشت ارتباطي را در چند تا طبقه يک کاسه کنيم اما روان شناس ها اين کار را کرده اند آنها مي گويند ما در ارتباط با ديگران، يا پرخاشگرانه برخورد مي کنيم يا منفعلانه يا منفعل-پرخاشگر يا جرأتمندانه. خوبي اين طبقه بندي اين است که ضمن دسته بندي کردن، پيشنهادهاي کاربردي هم دارد. در واقع روان شناسان ها مي گويند تا جايي که مي توانيد از 3 سبک ارتباطي اول (يعني پرخاشگرانه، منفعلانه و منفعل - پرخاشگر) اجتناب کنيد و به جايش سبک ارتباطي جرأتمندانه را دريابيد؛ به هيمن خاطر ما 3 سبک اول را در بخش تقسيم بندي مي آوريم و سبک جرأتمندانه را به عنوان پيشنهاد؛ فقط يادتان باشد که هر کدام از ما ممکن است همه اين سبک ها را در زندگي روزه مره مان با آدم هاي مختلف امتحان کنيم اما چيزي که سبک ارتباطي ما را معلوم مي کند غالب بودن يکي از اين 4 سبک نسبت به 3 تاي ديگر است.

سبک ارتباطي منفعلانه

اسمش رويش است ديگر؛ کسي که سبک ارتباطي منفعلانه اي دارد، نه در مقابل در خواست هاي غير منطقي ديگران کاري مي کند و نه خودش مي تواند در خواست معقولش را با ديگران مطرح کند. کلاً آدم هاي منفعل کار خاصي جز پذيرفتن و نگفتن و خود خوري انجام نمي دهند. آنها به حقوق شخصي خودشان بي توجهند، به ديگران اجازه مي دهند به حريم شخصي شان تعرض کنند و کلاً اولويت زندگي شان خواسته هاي ديگران است و نه خواسته هاي خودشان.مثال در اين مورد فت و فراوان است؛ مثلاً اگر شما از يک منفعل بخواهيد که به شما 30 هزارتومان قرض دهد، حتي اگر اين رقم، تمام پول توجيبي اش باشد و برايش برنامه ها داشته باشد و حتي اگر شما سابقه دو در کردن و پس ندادن پول داشته باشيد، منفعلانه پولش را به شما قرض مي دهد.

نشانه هاي کلامي و غير کلامي

سر گرداني و از اين شاخه به آن شاخه پريدن، من و من کردن و صريح نبودن، از نشانه هاي کلامي و صداي آرام و لرزان، نگاه سرگردان و سررو به پايين از نشانه هاي غير کلامي سبک منفعلانه است.

چرا سبک منفعلانه؟

دليل هاي زيادي وجود دارد براي اينکه يک نفر منفعلانه رفتار کند؛ ترس از تأييد نشدن، ترس از انتقاد، ترس از اينکه بي ادب به نظر برسد، ترس از به وجود آمدن تعارض بين او و طرف مقابل، ترس از بازي خوردن از طرف ديگران و از همه مهم تر، ماهر نبودن در ابراز احساسات به شيوه جراتمندانه.

نتيجه رفتار منفعلانه

وقتي ما سبک ارتباطي منفعلانه را گذاشته ايم جزو منفي ها، معلوم است که بايد نتايج منفي فاجعه باري برايش گزارش کنيم که همين کار را هم مي کنيم؛ احساس خشم از خود، تنفر از ديگران و در کل ناکام ماندن، پايين تر رفتن اعتماد به نفس، خارج شدن روابط با ديگران از کنترل شخصي (به زبان آدميزاد زياد شدن روي ديگران) و پايين رفتن عزت نفس.

سبک ارتباطي پرخاشگرانه

اگر سبک ارتباطي منفعلانه يک طرف طيف باشد، سبک ارتباطي پرخاشگرانه دقيقاً آن طرف طيف است؛ يعني هر چه به حريم شخصي آدم هاي منفعل تجاوز مي شود، آدم هاي پرخاشگر به حريم شخصي ديگران تجاوز مي کنند. وقتي از سبک ارتباطي پرخاشگرانه استفاده مي کنيم، هم براي درخواست کردن و هم براي جواب دادن به درخواست ديگران فقط يک راه بلديم؛ پرخاش! مثال در اين مورد هم فراوان است؛ از دعوا کردن با کسي که خارج از نوبت در صف ايستاده گرفته تا گفتن «مگه من قيم توام؟» در مقابل در خواست يک قرض کوچک.

نشانه هاي کلامي و غير کلامي

تهديد کردن، استفاده از کلماتي مثل «بايد» و «هيچ راهي ندارد» در اول جمله هاي در خواستي و برچسب زدن به ديگران، از نشانه هاي کلامي و صحبت کردن با صداي بيش از حد بلند، زدن دست به کمر و کلاً قيافه هميشه حق به جانب گرفتن از نشانه هاي غير کلامي سبک پرخاشگرانه است.

چرا سبک پرخاشگرانه؟

واقعاً چرا يک نفر بايد همه زندگي اش را با توپ و تشر بگذارند؟ شايد در نظر اول درست به نظر نيايد اما آدم هاي اين چنيني ترسوتر از بقيه آدم ها هستند. آنها از شکست مي ترسند و اتفاقاً اعتماد به نفس کمتري نسبت به بقيه دارند؛ ضمن اينکه همين که چند بار رفتار پرخاشگرانه موفق باشد، آدم ها ياد مي گيرند که در موقعيت هاي ديگر هم پرخاشگرانه رفتار کنند. آدم هاي پرخاشگر از اينکه مي توانند با اين شيوه ديگران را به خيال خودشان مديريت کنند لذت مي برند. دست آخر هم اينکه بالاخره اين طور رفتار کردن يک راهي است براي خالي کردن خشمي که از جاي ديگر سرچشمه گرفته است.

نتيجه رفتار پرخاشگرانه

معلوم است که اين نتيجه ها هم بار منفي دارند. آدم پرخاشگر با اين کارش اول از همه، زمينه يک تعارض و کشمکش با طرف مقابلش را به وجود مي آورد.
بالاخره سبک ارتباطي همه آدم ها که منفعل نيست؛ ممکن است از قضا طرف مقابل هم پرخاشگر از آب در بيايد! اصلاً خيلي از دعواهاي خياباني وقتي پيش مي آيد که هر دو طرف مي خواهند از سبک پرخاشگرانه استفاده کنند.
حالا گيرم که طرف به اصطلاح بزرگواري کند و دعوا پيش نيايد؛ همين که هم احترام به ديگران و هم احترام به خود ما لطمه ديده است چيز کمي نيست. به هرحال،هيچ کس يک نفر را که همه کارهايش را با دعوا پيش مي برد آدم محترمي نمي داند.

سبک ارتباطي منفعل پرخاشگر

پيچيده ترين سبک ارتباطي در عالم همين سبک منفعلانه پرخاشگرانه است؛ يعني يک نفر پرخاشگري اش را با «انجام ندادن» يک کار بروز دهد. معمولاً مثالي که در کتاب هاي روان شناسي درباره اين سبک مي زنند جناب کارمندي است که پشت ميزش مي نشيند و به ارباب رجوعش جواب تند مي دهد يا عمداً کار ارباب رجوعش را عقب مي اندازد. اما فقط کارمندهاي اين چنيني پرخاشگر منفعل نيستند؛ همين که ما جواب تلفن کسي را که از او خوشمان نمي آيد نمي دهيم، همين که با يک نفر لج مي کنيم، همين که عمداً سر قراري دير حاضر مي شويم، همه وهمه پرخاشگري در قالب يک کار است.

نشانه هاي کلامي و غيرکلامي

شايد طعنه و کنايه يک جورهايي نشانه کلامي سبک پرخاشگرانه منفعل باشند اما معمولاً نشانه هاي غير کلامي مثل بي اعتنايي و خود را به کري و کوري زدن، بهتر اين سبک را نشان مي دهند.

چرا سبک منفعل -پرخاشگر؟

بعضي ها مي گويند دليل هاي عميق روانکاوانه اي پشت همين رفتار پرخاشگر-منفعل هستند اما اگر بخواهيم کمي ساده تر نگاه کنيم، رفتارهاي پرخاشگرانه منفعلانه، هوشمندانه انتخاب شده اند. معمولاً کسي که از اين سبک استفاده مي کند، هم از تبعات پرخاشگري فعال گريخته است و هم به اصطلاح خشمش را سر طرف مقابلش خالي و دلش را خنک کرده است.

نتايج رفتار منفعل پرخاشگر

شما نسبت به کارمندي که حضور شما را ناديده مي گيرد چه احساسي پيدا مي کنيد؟ معمولاً وقتي که پرخاشگر - منفعل ها همين قدر مستقيم از سبکشان استفاده مي کنند، تبعاتي مثل خشمگين شدن طرف مقابلشان را بايد بپذيرند.
کسي به پرخاشگر -منفعل ها نمي گويد با هوش، مي گويد موذي (وهمزمان روباهي را به ذهني مي آورد)؛ يعني به هر حال احترام اجتماعي با استفاده زياد از اين سبک از بين مي رود. وقتي هم که رفتار پرخاشگرانه - منفعلانه اين قدر مستقيم نباشد- مثلاً ريجکت کردن تلفن همراه- آدم کم کم خودش از خودش بدش مي آيد.

سبک ارتباطي جرأتمندانه

محترمانه، منطقي، قاطع
سبک ارتباطي جرأتمندانه، نه در حد سبک پرخاشگرانه، خشن است و نه در حد سبک منفعلانه، پذيرنده. در سبک ارتباطي جرأتمندانه که بهترين و سالم ترين سبک ارتباطي است، ما به راحتي در خواست هايمان را مطرح مي کنيم و به راحتي به درخواست ديگران «نه» مي گوييم. البته ياد گرفتن اين سبک به همين راحتي ها هم نيست. ما وقتي جرأتمنديم که علاوه بر قاطع بودن، محترم و منطقي هم باشيم؛ يعني بايد همزمان، هم هواي خودمان را داشته باشيم، هم هواي احساسات ديگران را و هم هواي اصول کتاب منطق سوم دبيرستان را!
در يک تقسيم بندي سر دستي، رفتار جرأتمندانه به «درخواست قاطعانه» و «نه گفتن قاطعانه» تقسيم مي شود. ما قبلاً درباره «مهارت نه گفتن» يک شماره کامل حرف زده ايم؛ اين دفعه همه مطلب را مي گذاريم روي در خواست قاطعانه. خيلي ها نمي دانند که چطور بايد با يک نفر در خواستشان را مطرح کنند. آنها نه «در باجه يک بانک» مي توانند درست و درمان به کسي که جلو زده است، بگويند صف را رعايت کند و نه «در زير درختان زيتون» مي توانند بدون تنها پته خواستگاري کنند! براي اين آدم ها اين مسير 3 گامي به درد مي خورد:
گام اول -در خواستتان را سبک سنگين کنيد
اول با خودتان فکر کنيد که واقعاً اين درخواست شما در حد توانايي ها و اختيارات طرف مقابلتان هست؟ آيا او فقط مي تواند شما را راهنمايي کند يا مي تواند کل مشکلتان را حل کند؟ آيا ميزان در خواستتان با ميزان صميميتي که بينتان است مي خواند يا نه؟ يکدفعه که نمي شود رفت از بقال سرکوچه محله اي که تازه در آن ساکن شده ايد، 100 هزارتومان جنسي قرضي گرفت! مي شود؟
گام دوم-وضعيت خودتان را شرح دهيد
حالا گيرم که سبک سنگين کرديد و به اين نتيجه رسيديد که هم در خواستتان منطقي است و هم طرف از پسش بر مي آيد؛ اينکه فقط اين 2 تا شرط وجود داشته باشد که دليل نمي شود کسي خواسته شما را بپذيرد. شما بايد اول جمله در خواستتان، وضعيتي را که در آن قرار داريد شرح دهيد؛ مثلاً اگر مي خواهيد از دوستتان قرض بگيريد بايد برايش وضعيت بغرنج مالي تان را با جزئيات شرح دهيد يا اگر مي خواهيد که يک نفر سيگار نکشد، بايد بگوييد که چقدر دود سيگار، شما را اذيت مي کند.
گام سوم-درخواست خود را دقيق، قابل اجرا و محترمانه بيان کنيد
مبهم حرف نزنيد؛ مبهم حرف زدن افت درخواست است. اينکه مثلاً به يک نفر بگوييد، «فعلاً از اتاق برو بيرون» حتي اگر برايش شرح داده باشيد که چه امتحان خفني پيش رويتان است و اگر بيفتيد چه مي شود و چه، باز هم درخواست درستي نيست. طرف مقابلتان بايد دقيقاً بداند که چه کار بايد بکند؛ مثلاً «يک ساعتي از اتاق بيرون باش». تا جايي که مي توانيد از فعل منفي استفاده نکنيد. به جاي اينکه به مامان جان بگوييد که فلان غذا را درست نکن، دستور فرماييد که به جايش يک غذاي ساده تر درست فرمايند. اگر اين جمله ما با پيشنهادهايي هم همراه باشد که بهتر؛ مثلاً به جاي «به من توجه کن» بگوييد «مي شود يک لحظه به من نگاه کني؟»
منبع:مجله همشهري جوان